فندوق کوچولوی مامانفندوق کوچولوی مامان، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

سارا و کوچولوش

بدون عنوان

کوچولوی عزیزم سلام.شبت بخیر گلم همه جوره من و بابایی حواسمون بهت هست. باباجون دیشب کلی میوه و سبزیجات خریده بود وچون نباید برنج و ماکارونی و نشاسته بخورم.اولش کباب تابه ای خوردم بعد بابا سالاد میوه درست کرد که یک عالمه بود نصفشو دیشب خوردم مابقیشو امروز صبح. تازه نصف شب هم گرسنم شد بلند شدم مرغ آب پر خوردم. وقتی خوابیدم 4 صبح بیدار شدم شارژ بودم و دیگه خوابم نبرد. آهسته بلند شدم که بابا بیدار نشه لب تابو روشن کردم یه کم رفتم نت گردی.اما کسل بودم و سریع از نت اومدم بیرون. بابا که میخواست بره سرکار من تازه خوابم برد. امروز همش روی تخت خوابیده و بودم و واسه اینکه حوصلم سر نره همش نت بودم. بابا محسن ساعت5:30 دقیقه اومد خونه.هنوز استر...
3 مهر 1393

دومین باری که دکتر استراحت داد

سلام عزیزم ... دیروز که نوبت داشتم زنگ زدم ببینم چه ساعتی باید برم دکتر : من:سلام خسته نباشید .ببخشید من سارا حبیبی هستم امروز نوبت دارم میخواستم ببینم چه ساعتی بیام منشی: سلام مامان جون. اگر بتونی الان بیای که اول وقت میری داخل من:الان نه نمیتونم چون همسرم نیست منشی:پس تا قبل از ساعت 6 مطب باش من:چشم .مرسی.خداحافظ منشی:خداحافظ بعد به بابا زنگ زدم و بابا خودش رو تا قبل از 6 رسوند مطب خیلی شلوغ بود.منشی خندید و گفت:دیدی اگر اونموقع اومده بودی رفته بودی تو پروندم رو بهم داد و نشستم. خانوم های باردار دور هم جمع بودن و  از خودشون و بچه هاشون میگفتن.منم دیگه آخر کار مشارکت کردم. اولش که اومدم مطب به باباجون زنگ ...
3 مهر 1393

بدون عنوان

سلام دخمر مامان چطور مطوری؟ فدات بشم الهی. امروز مامان نوبت دکتر داره قراره بابا زودتر بیاد خونه که جواب آزمایش رو بگیریم و از اونور بریم دکتر. ایشالله که همه چیز خوب باشه. امروز مامان مریم زنگ زد که حالمون رو بپرسه آخه من سرما خورده بودم یه کم . زنگ زد و گفت رفتم بیرون میام بهتون سر میزنم. وقتی اومد واسمون شیربرنج خوشمزه آورد. شما هم دوست داشتی چون وقتی میخوردم تکون میخوردی.الهی مامان قربونت بره. مامان مریم و پدر و مامان جون(مامان بزرگ بابایی) دارن بعد از ناهار میرن شمال و وقتی از شمال برگشتن مامان مریم داره با تور بانک میره شهر کرد. ایشالله که بهشون خوش بگذره. من هم که صبح آهنگ دانلود میکردم که وقتی آشپزی میکنم با آهنگ باشه.آخه...
2 مهر 1393

صبح و سلام

صبح که میشه خروسم می زنه زیر آواز میگه دیگه بیدار شو کوچولو از خواب ناز   از رختخواب دربیا خورشید خانم بیداره زمین چه روشن شده با نور اون دوباره!   پاشو دیگه عزیزم پاشو با لب خندون سلام بکن  به بابا به مادر مهربون
2 مهر 1393